برای مامان غزل
خاله فرزانه تولدت مبارك
سلام خاله، خوشحالم كه مي تونم اين يادبرگ مجازي را به خاطر تو و براي تو بنويسم. يه روزايي، نه خيلي اين نزديكا، بيشتر همديگرو مي ديديم و قربون صدقم مي رفتي. راستي راستي كه ياد اون وقتا كه ني ني بودم به خير. ولي مي دونم كه هنوز هم خيلي دوسم داري و خيلي وقتا دلت برام تنگ مي شه. برا همينه كه با اينكه از ديده من تقريباْ رفتي، ولي از ياد من نرفتي و فكر نكونم هم كه بري ... نه تو، نه اون دختر مهربون و قشنگت و نه البته اون عمو محسنِ صدا مخملي.
خدا همه تونو حفظ كنه و شاد نگه داره
بازم تولدت مبارك خاله
+ نوشته شده در یکشنبه هجدهم اردیبهشت ۱۳۸۴ ساعت 4:48 PM توسط اروند درویش
|
خودمم! اشتباه نکردین!! درسته یه کمی ممکنه از شما کوچیکتر باشم، ولی مغزم اندازه شماست. تازه شم بالاخره یه روز به شما می رسم. راستش تو این وبلاگ که فعلاً با کمک پدرم ادارش می کنم، می خوام یه مقدار در باره شیرین کاریها و شیطون بازیهای خودم - تا بزرگ نشدم و یادم نرفته - بنویسم و البته حرفاي خوب شما رو هم بشنوم. اشکالی که نداره؟! تا يادم نرفته اينم بگم كه 10 مهر سال 1379 پامو گذاشتم تو اين دنيا.